۳۳۵ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۳۰۳

بنامیزد به چشم من چنانی
که نیکوتر ز ماه آسمانی

اگر چون دیده ودل بودیم دی
بیا کامروز چون جان جهانی

به یک دل وصلت ارزانم برآمد
چه می‌گویم به صد جان رایگانی

اگر با من نیی بی‌تو نیم من
عجب هم در میان هم بر کرانی

خیالت رنجه گردد گه گه آخر
تو نیز این ماه‌گر خواهی توانی

ترا بر من به دل باشد که یارم
مرا از تو گذر نبود که جانی

من از تو روی برگشتن ندانم
تو گر برگردی از من آن تو دانی
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۰۲
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۰۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.