۲۹۴ بار خوانده شده
آگه نهای ز حالم ای جان و زندگانی
دردا که در فراقت میبگذرد جوانی
عمری همی گذارم روزی همی شمارم
روزی چنان که آید عمری چنانک دانی
هرگز ز من ندیدی یک روز بیوفایی
هرگز ز تو ندیدم یک روز مهربانی
در کار من نظر کن بر حال من ببخشای
تا چند بیوفایی تا کی ز بدگمانی
ای یار ناموافق رنجیست بینهایت
وی بخت نامساعد کاریست آسمانی
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
دردا که در فراقت میبگذرد جوانی
عمری همی گذارم روزی همی شمارم
روزی چنان که آید عمری چنانک دانی
هرگز ز من ندیدی یک روز بیوفایی
هرگز ز تو ندیدم یک روز مهربانی
در کار من نظر کن بر حال من ببخشای
تا چند بیوفایی تا کی ز بدگمانی
ای یار ناموافق رنجیست بینهایت
وی بخت نامساعد کاریست آسمانی
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۰۱
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۰۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.