۲۹۲ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۳۰۰

یک زمان از غم نیاسایم همی
تا که هستم باده پیمایم همی

می‌کنم تدبیر گوناگون ولیک
بستهٔ تقدیر نگشایم همی

چند باشم دروفای دلبران
چون دمی زیشان نیاسایم همی

جان و دل را در هوای مه‌وشان
جز غم و تیمار نفزایم همی

می‌روم هرجا و می‌جویم مراد
عاقبت نومید باز آیم همی
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۹۹
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۰۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.