۳۱۶ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۲۸۵

ما را تو به هر صفت که داری
دل گم نکند ز دوستداری

هردم به وفا یکی هزارم
گرچه به جفا یکی هزاری

هیچت غم هیچ‌کس ندارد
فرخ تو که هیچ غم نداری

عمر از تو زیان و عشوه سودست
معشوقه نیی که روزگاری

پیراهن صبر عاشقان را
شاید که ز غم قبا نداری

گویم که ز دوری تو هستم
دور از تو به صد هزار زاری

گویی که مرا چه کار با آن
احسنت و زهی سپیدکاری

در پای غم تو خرد گشتم
هم سرکشی و بزرگواری

در سر داری مگر که هرگز
دستی به سرم فرو نیاری

خود از تو ندارد انوری چشم
کاین قصه به گوش درگذاری
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۸۴
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۸۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.