۲۸۵ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۲۷۳

چه نازست آنکه اندر سرگرفتی
به یکباره دل از ما برگرفتی

ز چه بیرون به نازی درگرفتم
برون ز اندازه نازی برگرفتی

ترا گفتم که با من آشتی کن
رها کرده رهی دیگر گرفتی

دریغ آن دوستی با من به یکبار
شدی در جنگ و خشم از سر گرفتی

نهادی بر شکر ما شورهٔ سیم
پس آنگه لعل در شکر گرفتی

مرا در پای غم کشتی و رفتی
هوای دیگری در بر گرفتی
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۷۲
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۷۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.