۲۹۲ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۲۶۲

سهل می‌گیرم چو با ما کرده‌ای
گرچه می‌گیرم که عمدا کرده‌ای

من خود از سودای تو سرگشته‌ام
هر زمان با من چه صفرا کرده‌ای

کشتی صبرم شکسته از غمت
چشمم از خونابه دریا کرده‌ای

جان نخواهم برد امروز از تو من
وصل را چون وعده فردا کرده‌ای

ناز دیگر می‌کنی هر ساعتی
شادباش احسنت زیبا کرده‌ای

روی خوبت را بسی پشتی ز موست
این دلیریها از آنجا کرده‌ای

انوری چون در سر کار تو شد
بر سر خلقش چه رسوا کرده‌ای
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۶۱
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۶۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.