۲۸۶ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۲۵۹

ای رخت رشک آفتاب شده
آفتاب از رخت به تاب شده

آفتابیست آن دو عارض تو
زلف تو پیش او نقاب شده

زود بینم ز تیر غمزهٔ تو
عالمی سر بسر خراب شده

گرچه هست ای پری‌وش مه‌رو
بتگری را رخت مب شده

هست بر آتش غم هجرت
جگر انوری کباب شده
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۵۸
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۶۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.