۳۲۸ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۲۴۹

ای باد صبحدم خبری ده ز یار من
کز هجر او شدست پژولیده کار من

او بود غمگسار من اندر همه جهان
او رفت و نیست جز غم او غمگسار من

بی‌کار نیستم که مرا عشق اوست کار
بی‌یار نیستم چو غمش هست یار من

هرگونه‌ای شمار گرفتم ز روز وصل
هرگز نبود فرقت او در شمار من

کو آن کسی که کرد شکایت ز روزگار
تا بنگرد به روز من و روزگار من

پرخون دل و کنار همی خوانم این غزل
بربود روزگار ترا از کنار من
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۴۸
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۵۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.