۴۰۲ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۲۴۲

آتش ای دلبر مرا بر جان مزن
در دل مسکین من دندان مزن

شرط و پیمان کرده‌ای در دوستی
دوستی کن شرط بر پیمان مزن

هجر و وصلت درد و درمان منست
مردمی کن وصل بر هجران مزن

دیدهٔ بخت مرا گریان مکن
گردن بخت مرا خندان مزن

چشم را گو در رخم خنجر مکش
زلف را گو بر دلم چوگان مزن

پردهٔ یاقوت بر پروین مبند
خیمهٔ سنجاب بر سندان مزن

جان و دل چون هر دو همراه تواند
گر مسلمانی ره ایشان مزن
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۴۱
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۴۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.