۳۵۶ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۲۱۴

کار جهان نگر که جفای که می‌کشم
دل را به پیش عهد وفای که می‌کشم

این نعره‌های گرم ز عشق که می‌زنم
این آه‌های سرد برای که می‌کشم

بهر رضای دوست ز دشمن جفا کشند
چون دوست نیست بهر رضای که می‌کشم

دل در هوای او ز جهانی کرانه کرد
آخر نگویدم که هوای که می‌کشم

ای روزگار عافیت آخر کجا شدی
باری بیا ببین که برای که می‌کشم

شهریست انوری و شب و روز این غزل
کار جهان نگر که جفای که می‌کشم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۱۳
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۱۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.