۲۷۴ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۲۱۰

عمر بی‌تو به سر چگونه برم
که همی بی‌تو روز و شب شمرم

خونها از دو دیده پالودم
رخنه رخنه شد از غمت جگرم

تو ز شادی و خرمی برخور
که من از تو به جز جگر نخورم

مگر این بود بخششم ز فلک
که ز دست غم تو جان نبرم

چند برتافتم ز کوی تو روی
با قضا برنیامد آن حذرم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۰۹
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۱۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.