۳۰۳ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۲۰۷

نگارا جز تو دلداری ندارم
بجز تو در جهان یاری ندارم

بجز بازار وسواس تو در دل
به جان تو که بازاری ندارم

اگرچه خاطرم آزردهٔ تست
ز تو در خاطر آزاری ندارم

ز کردار تو چون نازارم ای دوست
که در حق تو کرداری ندارم

ترا باری به هر غم غمخوری هست
غم من خور که غمخواری ندارم

بسان انوری در گلستانم
چه بدبختم که خود خاری ندارم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۰۶
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۰۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.