۲۸۷ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۱۸۰

مست از درم درآمد دوش آن مه تمام
دربر گرفته چنگ و به کف برنهاده جام

بر روز روشن از شب تیره فکنده بند
وز مشک سوده بر گل سوری نهاده دام

آهنگ پست کرده به صوت حزین خویش
شکر همی فشانده ز یاقوت لعل‌فام

گفتی که لعل ناب و عقیق گداخته است
درجام او ز عکس رخ او شراب خام

بنشست بر کنار من و باده نوش کرد
آن ماه سروقامت و آن سروکش خرام

گفت ای کسی که در همه عمر از جفاء چرخ
با من شبی به روز نیاورده‌ای به کام

اینک من و تو و می لعل و سرود و رود
بی‌زحمت رسول و فرستادن پیام

با چنگ بر کنار بد اندر کنار من
مخمور تا به صبح سفید از نماز شام

در گوشه‌ای که کس نبد آگه ز حال ما
زان عشرت به غایت و زان مستی تمام

نه مطرب و نه ساقی و نه یار و نه حریف
او بود و انوری و می لعل والسلام
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۷۹
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۸۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.