۳۲۳ بار خوانده شده
حسن تو عشق من افزون میکند
عشق او حالم دگرگون میکند
غمزهای از چشم خونخوارش مرا
زهره کرد آب و جگر خون میکند
خندهٔ آن لعل عیسی دم مرا
هر دمی از گریه قارون میکند
بر تنم یک موی ازو آزاد نیست
من ندانم تا چه افسون میکند
حسن او در نرد خوبی داو خواست
خطش اکنون داو افزون میکند
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
عشق او حالم دگرگون میکند
غمزهای از چشم خونخوارش مرا
زهره کرد آب و جگر خون میکند
خندهٔ آن لعل عیسی دم مرا
هر دمی از گریه قارون میکند
بر تنم یک موی ازو آزاد نیست
من ندانم تا چه افسون میکند
حسن او در نرد خوبی داو خواست
خطش اکنون داو افزون میکند
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۲۸
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۳۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.