۳۰۴ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۸۶

حسنش از رخ چو پرده برگیرد
ماه واخجلتاه درگیرد

چون غم او درآید از در دل
صبر بیچاره راه برگیرد

شاهد جانم و دلم غم اوست
کین به پا آرد آن ز سر گیرد

عشق عمرم ببرد و عشوه بداد
تا ببینی که سر به سر گیرد

دل همی گویدم به باقی عمر
بوسه‌ای خواه بو که درگیرد

صد غم از عشق او فزون دارد
انوری گر شمار برگیرد

گر دهد بوسه‌ای وگر ندهد
اندر آن صد غم دگر گیرد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۸۵
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۸۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.