۳۴۱ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۶

گر باز دگرباره ببینم مگر اورا
دارم ز سر شادی بر فرق سر او را

با من چو سخن گوید جز تلخ نگوید
تلخ از چه سبب گوید چندین شکر او را

سوگند خورم من به خدا و به سر او
کاندر دو جهان دوست ندارم مگر او را

چندان که رسانید بلاها به سر من
یارب مرسان هیچ بلایی به سر او را

هر شب ز بر شام همی تا به سحرگه
رخساره کنم سرخ ز خون جگر او را
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۵
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.