۴۳۰ بار خوانده شده

شمارهٔ ۴

آگاه نیست آدمی از گشت روزگار
شادان همی نشیند و غافل همی رود

دل بستهٔ هواست گزیند ره هوا
تن بندهٔ دل آمد و با دل همی رود

هر باطلی که بیند گوید که هست حق
حقی که رفت گوید باطل همی رود

ماند بدانکه باشد بر کشتیی روان
پندارد اوست ساکن و ساحل همی رود
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۵ - بر تو سید حسن دلم گرید
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.