۴۲۹ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۳۲ - در ستایش بهاء الدین محمد دبیر خوارزم شاه تکش بن ایل ارسلان

طفلی و طفیل توست آدم
خردی و زبون توست عالم

پروردهٔ جزع توست عیسی
آبستن لعل توست مریم

تا چشم تو ریخت خون عشاق
زلف تو گرفت رنگ ماتم

از عارض و روی و زلف داری
طاووس و بهشت و مار با هم

در سینهٔ ما خیال قدت
طوبی است در آتش جهنم

آویختی آفتاب را دوش
از سلسله‌های جعد پر خم

ما را که کند مسلم آنجاک
خورشید نمی‌شود مسلم

جان خاک شود به طمع جرعه
چون رطل طرب کشی دمادم

با لذت طعنهٔ تو دل را
فرسوده شد آرزوی مرهم

خاقانی خاک درگه توست
او را چه محل که آسمان هم

هرچند جهان گرفت طبعش
در مدحت فیلسوف اعظم

ذوالفخر بهاء دین محمد
مقصود نظام عقد عالم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۳۱ - مطلع سوم
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۳۳ - مطلع دوم
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.