۳۴۰ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۰۸ - مطلع دوم

بهر صبوح از درم مست در آمد نگار
غالیه برده پگاه بر گل سوری بکار

بسته من اسب ندم پس بگه صبح دم
کرد زبان عذرخواه آن بت سیمین عذار

بلبله برداشت زود کرد پس آنگه سلام
گفت بود سه شراب داروی درد خمار

جام ز عشق لبش خنده زنان شد چو گل
وز لب خندان او بلبله بگریست زار

چون سه قدح کرد نوش درج گهر برگشاد
قند فشان شد ز لب آن صنم قندهار

بلبل نطقش به ناز غنچهٔ لب کرد باز
گشت ز مل عارضش همچون گل کام‌کار

گفت مخور غم بیا باده خور از بهر آنک
غم نخورد هر که را هست چو من غم‌گسار

زین می خوش همچو من نوش کن ای خوش سخن
از سر رنج و حزن خیز و برآور دمار

خاصه که مهر سپهر گوشهٔ خوشه گذاشت
و آتش گردون گرفت پله لیل و نهار

کعب پیاله بگیر قد قنینه بپیچ
گوش چغانه بمال، سینهٔ بربط بخار

بعد سه رطل گران مدح وزیر جهان
گفت که خاقانیا یاد چه داری بیار

خواجه و دستور شاه داور ملک و سپاه
دین عرب را پناه ملک عجم را فخار
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۰۷ - در ستایش ملک الوزرا زین الدین دستور عراق
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۰۹ - مطلع سوم
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.