۹۴۹ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۴۰۰

لاله رخا سمن برا سرو روان کیستی
سنگ‌دلا، ستم‌گرا، آفت جان کیستی

تیر قدی کمان کشی زهره رخی و مهوشی
جانت فدا که بس خوشی جان و جهان کیستی

از گل سرخ رسته‌ای نرگس دسته بسته‌ای
نرخ شکر شکسته‌ای پسته دهان کیستی

ای تو به دلبری سمر، شیفتهٔ رخت قمر
بسته به کوه بر کمر، موی میان کیستی

دام نهاده می‌روی مست ز باده می‌روی
مشت گشاده می‌روی سخت کمان کیستی

شهد و شکر لبان تو جمله جهان از آن تو
در عجبم به جان تو تا خود از آن کیستی
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۹۹
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۴۰۱
نظرها و حاشیه ها
ناشناس
۱۴۰۲/۴/۲۰ ۲۲:۲۱

واقعا زیبا سروده، هر چه بیشتر این شعر خوانده می شود مشتاق تر می شویم به خواندن آن