۳۴۷ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۳۹۵

یارب لیل مظلم قد قلت یارب ارحم
حتی تجلی الصبح لی فی‌الساترین المعلم

جام صبوحی ده قوی چون صبح بنمود از نوی
بوئی چو باد عیسوی رنگ چو اشک مریمی

هات من الدن دما فاشرب هنیا فی‌الملا
فالنفس من قبل الصبی ربت جنانا بالدم

خون خورده‌ای نه مه پسر خون رزان می خور دگر
کاین آدمی را آبخور خون است مسکین آدمی
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۹۴
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۹۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.