۳۳۷ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۳۵۰

کاشکی جز تو کسی داشتمی
یا به تو دسترسی داشتمی

یا در این غم که مرا هر دم هست
هم‌دم خویش کسی داشتمی

کی غمم بودی اگر در غم تو
نفسی، هم‌نفسی داشتمی

گر لبت آن منستی ز جهان
کافرم گر هوس داشتمی

خوان عیسی بر من وانگه من
باک هر خرمگسی داشتمی

سر و زر ریختمی در پایت
گر از این دست، بسی داشتمی

گرنه عشق تو بدی لعب فلک
هر رخی را فرسی داشتمی

گرنه خاقانی خاک تو شدی
کی جهان را به خسی داشتمی
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۴۹
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۵۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.