۲۹۹ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۲۴۹

دل به سودای بتان دربسته‌ام
بت‌پرستی را میان دربسته‌ام

دل بتان را دادم و شادم بدانک
سگ به شاخ گلستان دربسته‌ام

پختهٔ غم‌های عشقم لاجرم
دم ز خامان جهان دربسته‌ام

گوش بنهادم به آواز صبوح
وز دم سبوح‌خوان دربسته‌ام

باز تسبیح آشکار افکنده‌ام
باز زنار از نهان دربسته‌ام

گردن امید خود را ناقه‌وار
بس جرس‌ها کز گمان دربسته‌ام

لاشهٔ عمر از هوس خوش می‌رود
مهرهٔ رنگینش از آن دربسته‌ام
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۴۸
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۵۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.