۳۳۹ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۱۸۲

آن کو چو تو دلربای دارد
بر فرق زمانه پای دارد

سخت آباد است خانهٔ حسن
تا روی تو کدخدای دارد

خوش عطاری است باد شب‌گیر
تا زلف تو مشک‌سای دارد

جان کز تو در این مقام دور است
آهنگ دگر سرای دارد

هیهات که روی دل‌ربایت
با ما به وصال رای دارد

سلطان سعادت آنچنان نیست
کاندیشهٔ هر گدای دارد

خاقانی از آسمان گذشته است
تا خاک در تو جای دارد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۸۱
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۸۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.