۳۱۷ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۱۷۶

زان بخششی که بر در عالم شد
انده نصیب گوهر آدم شد

یارب چه نطفه بود نمی‌دانم
کز وی زمانه حاملهٔ غم شد

لطف از مزاج دهر بشد گوئی
ای مرد لطف چه که وفا هم شد

زیر سپهر کیست نمی‌دانم
کز گردش سپهر مسلم شد

درهم شده است کارم و در گیتی
کار که دیده‌ای که فراهم شد

ایزد نیافرید هنوز آن دل
کاندر جهان درآمد و خرم شد

زین چرخ عمر خوار سیه کاسه
در کام دل نواله همه سم شد

زخمی رسید بر دل خاقانی
کاوقات او هزینهٔ مرهم شد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۷۵
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۷۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.