۴۷۹ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۱۶۷

آواز حسنت ای جان هفت آسمان بگیرد
سلطان عشقت ای مه هر دو جهان بگیرد

زلف تو گر به عادت خود را کمند سازد
مرغ از هوا درآرد، مه ز آسمان بگیرد

ماهی است عارض تو کاندر سپهر خوبی
چون از افق برآید آفاق جان بگیرد

در پای غم فکنده است هجر تو عالمی را
زنهار وصل را گو تا دستشان بگیرد

وصلت به کار ایشان دست از میان برآرد
گر هجر تو به زودی پای از میان بگیرد

گرخوش خوئی نداری خاقانی آن نداند
داند که خوش نگاری این را به آن بگیرد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۶۶
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۶۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.