۳۵۴ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۱۶۱

خار غم تو گل طرب دارد
دل در پی تو سر طلب دارد

مه حلقه به گوش تو نمی‌زیبد
ور حلقه به گوش تو لقب دارد

وصل تو و زحمت رقیبانت
نخلی است که خار با رطب دارد

می‌سوز مرا که خام کس باشد
کز آتش سوختن عجب دارد

هر کو ز حدیث درد من گوید
این عذر نهد که خواجه تب دارد

وآن کس که به تو رسد مرا گوید
کو مهر تب تو بر دو لب دارد

بس تاریک است روز خاقانی
مانا که ز زلف تو نسب دارد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۶۰
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۶۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.