۳۳۹ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۱۵۶

روی تو چون نوبهار جلوه‌گری می‌کند
زلف تو چون روزگار پرده‌دری می‌کند

والله اگر سامری کرد به عمری از آنک
چشم تو از سحرها ماحضری می‌کند

مفلسی من تو را از بر من می‌برد
سرکشی تو مرا از تو بری می‌کند

گر بکشم که گهی زلف دراز تو را
طرهٔ طرار تو طیره‌گری می‌کند

راضیم از عشق تو گر به دلی راضی است
لیک بدان نیست او جمله بری می‌کند

عقل نه همتای توست کز تو زند لاف عشق
می‌نشناسد حریف خیره سری می‌کند

عشوه‌گری می‌کند لعل تو و طرفه آنک
عقل چو خاقانیی عشوه خری می‌کند
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۵۵
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۵۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.