۳۴۹ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۱۲۸

عشق تو دست از میان کار برآورد
فتنه سر از جیب روزگار برآورد

هر که به کوی تو نیم‌بار فروشد
جان به تمنا هزار بار برآورد

جزع تو دل را هزار نیش فرو برد
لعل تو جان را هزار کار برآورد

طبع تو تا عادت پلنگ بیاموخت
گرد ز شیران مرغزار برآورد

گفتی کز انتظار کار شود راست
وای بر آن کار کانتظار برآورد

خوی تو با دیگران چو شاخ سمن بود
کار چو با من فتاد خار برآورد

آتش عشق تو در نهاد من افتاد
دود ز خاقانی آشکار برآورد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۲۷
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۲۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.