۳۳۱ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۷۶

در عشق تو عافیت حرام است
آن را که نه عشق پخت خام است

کس را ز تو هیچ حاصلی نیست
جز نیستیی که بر دوام است

صد ساله ره است راه وصلت
با داعیهٔ تو نیم گام است

شهری ز تو مست عشق و ما هم
این باد ندانم از چه جام است

ز آن نیمه که پاک بازی ماست
با درد تو داو ما تمام است

ز آنجا که جفای توست بر ما
دیدار تو تا ابد حرام است

هر دل ز تو با هزار داغ است
هر داغی را هزار نام است

خاقانی را ز دل خبر پرس
تا داغ به نام او کدام است
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۷۵
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۷۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.