۳۸۴ بار خوانده شده

شمارهٔ ۴۱

شبی دراز، می سرخ من گرفته به چنگ
میی بسان عقیق و گداخته چون زنگ

به دست راست شراب و به دست چپ زلفین
همی‌خوریم و همی بوسه می‌دهیم به دنگ

نبیذ و بوسه تو دانی همی چه نیک بود
یکی نبیذ و دو صد بوسه و شراب زرنگ

گهی بتازد برمن، گهی بدو تازم
به ساعتی در، گه آشتی و گاهی جنگ

به گاه مستی چونان شود دو چشم بتم
که نرگسینی غرقه شود به خون پلنگ
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۲ - در مدح وزیر سلطان مسعود غزنوی
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.