۴۳۱ بار خوانده شده

قصیدهٔ شمارهٔ ۱۱۷

کسی پر خانه دشتی دید هرگز
نه دیوار و نه در بل پست و موجز؟

دو لشکر صف‌زده در خانه‌هاشان
پس هر لشکری یکی مجاهز

وزیر و شاه و پیلان و سواران
ستاده بر طرف‌ها دو مبارز

پیاده با سواران جمله بی‌جان
وزیر و شاه بی‌فرمان و عاجز

به زخم و بند و کشتن گشته مشغول
نه آنجا گرد و خون و نه هزاهز

نه از خانه برون رفت آنکه بگریخت
نه خونی را دیت بایست هرگز
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:قصیدهٔ شمارهٔ ۱۱۶
گوهر بعدی:قصیدهٔ شمارهٔ ۱۱۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.