۹۴۴ بار خوانده شده

قصیدهٔ شمارهٔ ۴۷

نشنیده‌ای که زیر چناری کدو بنی
بر رست و بردوید برو بر به روز بیست؟

پرسید از آن چنار که «تو چند ساله‌ای؟»
گفتا «دویست باشد و اکنون زیادتی است»

خندید ازو کدو که «من از تو به بیست روز
بر تر شدم بگو تو که این کاهلی ز چیست»

او را چنار گفت که «امروز ای کدو
با تو مرا هنوز نه هنگام داوری است

فردا که بر من و تو وزد باد مهرگان
آنگه شود پدید که از ما دو مرد کیست»
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:قصیدهٔ شمارهٔ ۴۶
گوهر بعدی:قصیدهٔ شمارهٔ ۴۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.