۴۴۷ بار خوانده شده

غزل ۳۸۶

آتشی در جان ما افروختی
رفتی و ما را ز حسرت سوختی

بی‌وداع دوستان کردی سفر
از که این راه و روش آموختی

گرنه از یاران بدی دیدی چرا
دیده از دیدار یاران دوختی

بی‌رخ او طرح صبر انداختی
ای دل این صبر از کجا آموختی

وحشی از جانت علم زد آتشی
خانمان عالمی را سوختی
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل ۳۸۵
گوهر بعدی:غزل ۳۸۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.