۳۳۷ بار خوانده شده

غزل ۳۳۰

مرا با خار غم بگذار و گشت باغ و گلشن کن
پی آرایش بزم حریفان گل به دامن کن

تو شمع مجلس افروزی ، من سرگشته پروانه
مرا آتش به جان زن دیگران را خانه روشن کن

مکن نادیده وز من تند چون بیگانگان مگذر
مرا شاید که جایی دیده باشی چشم بر من کن

چو کار من نخواهد شد به کام دوستان از تو
هلاکم ساز باری فارغم از طعن دشمن کن

ببین وحشی که چون سویت به زهر چشم می‌بیند
ترا زان پیش کز مجلس براند عزم رفتن کن
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل ۳۲۹
گوهر بعدی:غزل ۳۳۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.