۴۶۵ بار خوانده شده

غزل ۳۱۶

ما اجنبی ز قاعدهٔ کار عالمیم
بیهوده گرد کوچه و بازار عالمیم

دیوانه طینتیم زر و سنگ ما یکیست
اینیم اگر عزیز و گر خوار عالمیم

با مرکز و محیط نداریم هیچ کار
هست اینقدر که در خم پرگار عالمیم

ما مردمان خانه بدوشیم و خش نشین
نی زان گروه خانه نگهدار عالمیم

حک کردنی چو نقطهٔ سهویم بر ورق
ما خال عیب صفحه رخسار عالمیم

با سینه برهنه به شیران نهیم رو
انصاف نیست ورنه جگردار عالمیم

وحشی رسوم راحت و آزار با هم است
زین عادت بد است که آزار عالمیم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل ۳۱۵
گوهر بعدی:غزل ۳۱۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.