۶۷۱ بار خوانده شده

غزل ۲۹۰

از آن تر شد به خون دیده دامانی که من دارم
که با تردامنان یار است جانانی که من دارم

اگر با من چنین ماند پریشان اختلاط من
ازین بدتر شود حال پریشانی که من دارم

ز مردم گر چه می‌پوشم خراش سینهٔ خود را
ولی پیداست از چاک گریبانی که من دارم

کشم تا کی غم هجران اجل گو قصد جانم کن
نمی‌ارزد به چندین دردسر جانی که من دارم

مپرس از من که ویران از چه شد غمخانه‌ات وحشی
جهان ویران کند این چشم گریانی که من دارم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل ۲۸۹
گوهر بعدی:غزل ۲۹۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.