۳۵۷ بار خوانده شده

غزل ۲۷۶

بخت آن کو که کشم رخش و سوارش سازم
دل جنیبت کش و جان غاشیه‌دارش سازم

خواهم این سینه پر از جوهر جانهای نفیس
که به دامان وفا کرده نثارش سازم

نفس گرم نگر فیض اثر بین که اگر
بگمارم به خزان رشک بهارش سازم

کیست بدخواه تو ای همت پاکان با تو
که به یک آه سحر بهر تو کارش سازم

باغبان چمن حسن توام گو دگران
گل نچینند که من با خس و خارش سازم

وحشی این دل که عزیزست به هر جا که رود
چندش آرم به سر کویی و خوارش سازم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل ۲۷۵
گوهر بعدی:غزل ۲۷۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.