۴۴۸ بار خوانده شده

غزل ۲۷۰

عشق ما پرتو ندارد ما چراغ مرده‌ایم
گرم کن هنگامهٔ دیگر که ما افسرده‌ایم

گر همه مرهم شوی ما را نباشی سودمند
کز تو پر آزردگی داریم و بس آزرده‌ایم

لخت لخت است این جگر چون خود نباشد لخت لخت
که مگر دندان حسرت بر جگر افشرده‌ایم

در نمی‌گیرد باو نیرنگ سازیهای ما
گر چه ز افسون آب از آتش برون آورده‌ایم

وحشی آن چشمت اگر خواند به خود نادیده کن
کان فریب است اینکه ما سد بار دیگر خورده‌ایم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل ۲۶۹
گوهر بعدی:غزل ۲۷۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.