۳۳۷ بار خوانده شده

غزل ۲۶۷

هر خون که تو دادی چو می ناب کشیدیم
زهر تو به سد رغبت جلاب کشیدیم

این باب محبت همه اشکال دقیقست
ما زحمت بسیار در این باب کشیدیم

دوش از طرف بام کسی پرتو مه تافت
از ظلمت شب رخت به مهتاب کشیدیم

گر آهن بگداخته در بوتهٔ ما ریخت
گشتیم سراپا لب و چون آب کشیدیم

هر چند خسک بود از او در ته پهلو
در بستر از او محنت سنجاب کشیدیم

ای دیده به خوابی تو که با اینهمه تشویش
از غفلت این بخت گران خواب کشیدیم

وحشی نپسندند به پیمانهٔ دشمن
آن زهر که ما از کف احباب کشیدیم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل ۲۶۶
گوهر بعدی:غزل ۲۶۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.