۳۷۹ بار خوانده شده

غزل ۲۲۳

دل و طبع خویش را گو که شوند نرم خوتر
که دلم بهانه جو شد من از و بهانه جوتر

گله گر کنم ز خویت به جز اینقدر نباشد
که شوند اگر تو خواهی قدری ازین نکوتر

همه رنگ حیله بینم پس پردهٔ فریبت
برو ای دو رو که هستی ز گل دور و دوروتر

تو نه مرغ این شکاری پی صید دیگری رو
که عقاب دیگر آمد به شکار این کبوتر

نه خوش آمده است وحشی تو غریب خوش ادایی
همه طرز تازه گویی، ز تو کیست تازه گوتر
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل ۲۲۲
گوهر بعدی:غزل ۲۲۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.