۳۳۴ بار خوانده شده

غزل ۱۸۸

هرکه یار ماست میل کشتن ما می‌کند
جرم یاران چیست دوران این تقاضا می‌کند

می‌کند افشای درد عشق داغ تازه‌ام
این سیه‌رو دردمندان را چه رسوا می‌کند

اشک هر دم پیش مردم آبرویم می‌برد
چون توان گفتن که طفلی با من اینها می‌کند

از جنون ما تماشای خوشی خواهد شدن
هر که می‌آید به کوی ما تماشا می‌کند

دم به دم از درد وحشی سنگ بر دل می‌زند
هر زمان درد دلی از سنگ پیدا می‌کند
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل ۱۸۷
گوهر بعدی:غزل ۱۸۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.