۵۳۲ بار خوانده شده

غزل ۱۸۳

پی خدنگ جگر گون به خون مردم کرد
بهانه ساخت که شنجرف بوده پی گم کرد

تبسمی ز لب دلفریب او دیدم
که هر چه با دل من کرد آن تبسم کرد

چنان شدم ز غم و غصهٔ جدایی دوست
که دید دشمن اگر حال من ، ترحم کرد

ز سنگ تفرقه ایمن نشست صاف دلی
که رفت و تکیه به دیوار دیر چون خم کرد

نگفت یار که داد از که می‌زند وحشی
اگر چه بر در او عمرها تظلم کرد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل ۱۸۲
گوهر بعدی:غزل ۱۸۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.