۳۳۷ بار خوانده شده

غزل ۱۲۳

کار خوبی نه بگفت دگران باید کرد
هر چه فرمان بدهد حسن چنان باید کرد

تیغ تیز و دل بی‌رحم چرا داده خدا
جوی خون بر در بیداد روان باید کرد

گاه باشد که مروت ندهد رخصت جور
چون بود مصلحت ناز همان باید کرد

سنت ملت خوبیست که با صاحب عشق
دوستی از دل و خصمی به زبان باید کرد

گو زبان درد سر عاشق و معشوق مده
چیست پوشیده از ایشان که چنان باید کرد

وحشی آزار حریفان کند از کم ظرفی
دفع بدمستیش از رطل گران باید کرد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل ۱۲۲
گوهر بعدی:غزل ۱۲۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.