۳۵۴ بار خوانده شده

غزل ۱۲۲

جانان نظری کو ز وفا داشت ندارد
لطفی که از این پیش به ما داشت ندارد

رحمی که به این غمزده‌اش بود نماندست
لطفی که به این بی سرو پا داشت ندارد

آن پادشه حسن ندانم چه خطا دید
کان لطف که نسبت به گدا داشت ندارد

گر یار خبردار شود از غم عاشق
جوری که به این قوم روا داشت ندارد

وحشی اگر از دیده رود خون عجبی نیست
کان گوشهٔ چشمی که به ما داشت ندارد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل ۱۲۱
گوهر بعدی:غزل ۱۲۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.