۴۱۴ بار خوانده شده

غزل ۱۰۲

ز پیش دیده تا جانان من رفت
تو پنداری که از تن جان من رفت

اگر خود همره جانان نرفتم
ولی فرسنگها افغان من رفت

سر و سامان مجو از من چو رفتی
تو چون رفتی سر و سامان من رفت

چه دید از من که چون بر هم زدم چشم
چو اشک از دیدهٔ گریان من رفت

از آن پیچم به خود چون مار ، وحشی
که گنج کلبهٔ ویران من رفت
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل ۱۰۱
گوهر بعدی:غزل ۱۰۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.