۳۷۴ بار خوانده شده

غزل ۸۶

یک التفات ز فرماندهان نازم نیست
ز دور رخصت یک سجدهٔ نیازم نیست

منه به گوشهٔ طاق بلند استغنا
کلید وصل ، که دستی چنان درازم نیست

خلاف عادت پروانه خواهد از من شمع
و گرنه ز آتش سوزنده احترازم نیست

مرا به کنگرهٔ وصل او صلا مزنید
که آن پری که شما دیده‌اید بازم نیست

حدیث ترک وفا گو زبان به صرفه بگو
که اعتماد بر این صبر حیله سازم نیست

صلاح کار در انکار عشق بینم لیک
تحملی که بود پرده پوش رازم نیست
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل ۸۵
گوهر بعدی:غزل ۸۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.