۳۷۶ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۳۵۶

عاشقم بر لعل شکرخای تو
فتنه‌ام بر قامت رعنای تو

ماه بر راه اوفتاد از روی تو
سرو شرمنده شد از بالای تو

پوست در تن خشک دارم همچو چنگ
از هوای چنگ روح افزای تو

جان من شد مسکن رنج و بلا
تا دل مسکین من شد جای تو

مرده را زنده کنی ز آوای خویش
پس دم عیسی شدست آوای تو

باز بنما روی خود ای ماهروی
گر پی وصلت بود سودای تو

تو دهی بوسه همی بر چنگ خویش
من دهم بوسه همی بر پای تو

گر سنایی گه گهی توبه کند
توبهٔ او بشکند لبهای تو
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۵۵
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۵۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.