۳۵۱ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۲۱۹

ای ساقی خیز و پر کن آن جام
کافتاده دلم ز عشق در دام

تا جام کنم ز دیده خالی
وز خون دو دیده پر کنم جام

ایام چو ما بسی فرو برد
تا کی بندیم دل در ایام

خیزیم و رویم از پس یار
گیریم دو زلف آن دلارام

باشیم مجاور خرابات
چندان بخوریم بادهٔ خام

کز مستی و عاشقی ندانیم
کاندر کفریم یا در اسلام

گر دی گفتیم خاصگانیم
امروز شدیم جملگی عام

امروز زمانه خوش گذاریم
تا فردا چون بود سرانجام
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۱۸
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۲۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.