۳۳۱ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۲۰۰

چه رسمست آن نهادن زلف بر دوش
نمودن روز را در زیر شب پوش

گه از بادام کردن جعبهٔ نیش
گه از یاقوت کردن چشمهٔ نوش

برآوردن برای فتنهٔ خلق
هزاران صبحدم از یک بناگوش

تو خورشیدی از آن پیش تو آرند
فلک را از مه نو حلقه در گوش

پری و سرو و خورشیدی ولیکن
قدح گیر و کمربند و قباپوش

گل و مه پیش تو بر منبر حسن
همه آموخته کرده فراموش

سنایی را خریدستی دل و جان
اگر صد جان دهندت باز مفروش
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۹۹
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۰۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.